سارا شاهدی

شعر کوتاه کوتاه

سارا شاهدی

شعر کوتاه کوتاه

سوگواره

مثل اتفاقی ناممکن

از دستِ کسی که جان‌اش بود و گلدان هاش

افتادی ...

اطلسی محبوبم!



خاطره

یادت

نامه ای ست بی مقصد

مدام

برگشت می خورد.


دلتنگی 3

دلتنگی، برف  است

یک روز صبح بیدار می شوی

می بینی

همه جا  را پوشانده ... 

 

 

 

مرتبط: دلتنگی ۲  ،  دلتنگی ۱

ماهی سیاه کوچولو

من

ماهی سیاه کوچولویی هستم

که همه‌ی دریاها و اقیانوس ها را

پشت سر گذاشته ام

دنیا

تنها آنجا زیبا بود که

دوستم داشتی ...


آلبوم پاییز

پاییز

آلبوم عکسی ست که

توی اسباب کشی

از گوشه و کنار خانه پیداش می کنی

هی توی خاطره هات 

                     ورق می خورد ...


جغرافیا

فرقی نمی کند کجای دنیایی

جغرافیایم خوب نیست

تاریخ آمدن ات را بگو


سایه

تنهایی

قد بلندی دارد

یقه اش را بالا داده

و توی پیاده روها راه می رود...

           گاهی جلوتر از تو

           گاهی پشت سرت


دست ها (۲‏‏)‏

‏‎دستت‏ ‏‎

نابینای‏ ‏مهربانی‏ ‏که‏ ‏‎
بریل‏ ‏نمی‏ ‏داند‏ ‏،‏ ‏اما‏ ‏‎
دستم‏ ‏را‏ ‏خوانده‏ ‏...


 

 

مرتبط: دست ها (1)

دست ها

دست های تو کلمه اند

دست های من کاغذ

کمی برایم بنویس

 

 

 

مرتبط: دست ها (2)

رابطه

شش دانگ حواسم پیش توست اما

وانمود می کنم نیست

غم انگیزتر آن‌که

تو برعکس