من
ماهی سیاه کوچولویی هستم
که همهی دریاها و اقیانوس ها را
پشت سر گذاشته ام
دنیا
تنها آنجا زیبا بود که
دوستم داشتی ...
نابینای مهربانی که
بریل نمی داند ، اما
دستم را خوانده ...
مرتبط: دست ها (1)
مدام گریه کرده ام
و شعرِ خیس گفته ام
از آن زمان که رفته ای.
بدون تو
نشد که زندگی کنم ...
رفته ام اما، درِخانه را
وا گذاشتم
و شعرهای روی بند رخت را
- به عمد -
جا گذاشتم.