سارا شاهدی

شعر کوتاه کوتاه

سارا شاهدی

شعر کوتاه کوتاه

ماهی سیاه کوچولو

من

ماهی سیاه کوچولویی هستم

که همه‌ی دریاها و اقیانوس ها را

پشت سر گذاشته ام

دنیا

تنها آنجا زیبا بود که

دوستم داشتی ...


جغرافیا

فرقی نمی کند کجای دنیایی

جغرافیایم خوب نیست

تاریخ آمدن ات را بگو


دست ها (۲‏‏)‏

‏‎دستت‏ ‏‎

نابینای‏ ‏مهربانی‏ ‏که‏ ‏‎
بریل‏ ‏نمی‏ ‏داند‏ ‏،‏ ‏اما‏ ‏‎
دستم‏ ‏را‏ ‏خوانده‏ ‏...


 

 

مرتبط: دست ها (1)

ملاقات

هر سال می آیی چکار؟

وقتی که هیچ گلی به سرم نمی زنی

بهار!


بی قرار

 سرِ تمام آرزوها 

قرار داشتیم

به هر کجا سرک می کشم اما

نیامده ای


پیله

گلم!

حالا که عشق پیله کرده است

بگذار

پروانه ات شوم


شعر خیس


مدام گریه کرده ام

و شعرِ خیس گفته ام

از آن زمان که رفته ای.

بدون تو

نشد که زندگی کنم ...

رفته ام اما، درِخانه را

وا گذاشتم

و شعرهای روی بند رخت را

- به عمد - 

جا گذاشتم.

در زدم

آنقدر پشت درِ دلت ماندم و در زدم

که دلت را زدم.